زمستون گرم ما
دختر كوچولوي من با رسيدن سرماى زمستون انگارى كلمه سازيش بهتر شده كه دايى موسن حالا ديگه دايى حسين شده،اينا كن گفتنش مثل همه آدما نگاه كن شده،دخترك مامان ميره پيش مانى كوچولو وايميسه ميگه حواسش هستم بهش اساب باسى ميدم(مواظبشم بهش اسباب بازى ميدم)،اينم بگم ديگه مثل قديما با زهرا كوچولو نميسازه و بعد ده دقيقه جيغشونه كه در مياد أعصاب بزرگترها از كاراشون سر مياد...دخترك كوچولوى من ديگه اونقدرام كوچيك نيست ميره خطخطياشو رو ديوار نشونم ميده و ميگه ماماني بِبَشيد ديوارامونو نقاشى كشيدم...تا مامانشو كز كرده و غمگين ميبينه ميگه سمانه عسيسَم نالاحت نباشيها بابا خولسُت رفته پيش خدا بِش ميگم فردا بياد....از همينه كه عاشقشم كه قربون حرف زدنش كه كلمه ميگه و ماها خيره ميشيم به لباش كه قند تو دلامون اب ميشه از همه اداها و شيرين زبونيهاش....اى بى سى دى رو انقدر قشنگ ميخونه كه وقتي به زد ميرسه ميگه اينه همه الفاند(الفبا)يادش بگيريم حالا كه سى تا كلمه انگليسى بلده كه قربون جمله بنديش كه ميگه كام آن كَت!يا ميگه اِلِفِنت رو ببين شبيه چاقالوست....تازگيهام تا كوچولو غذا ميخوره ميگه ميخوام برم مردسه(مدرسه)بايد زود بزرگ بشم بايد شيرو سبزيجات بخورم كه مريض نشم!!!!!بالاخره ياد گرفته اسباب بازيهاشم جمع ميكنه و از زحمت مامانش كم ميكنه كه شكر خدا بعد گذشت ماهها بالاخره دسشويى ميره و خونمونو خيس نميكنه....گفته بودم عاشقشم كه عاشقتم نازنينم كه ايشالا خدا هيچ خونه اى رو بدون شيرينى نذاره كه شيرينى خونموني دختركم كه عروسكتو بغل ميكنى و ميگى نفسم،عزيزم ،دختر خوشگلم....كه شيرين زبونى عسلك شيرينى بدون يذره دلزدگى كه بهونه زندگيمى كه خيلى بهم وابسته اى و بهت وابستم كه خدا هيچ بچه اى رو بدون مادر و پدر نكنه كه از نبودن ميترسم بخاطر وجود نازنينت عسلم كه حالا كه زمستونه خونمون از هميشه گرمتره به خاطر گرماى بودنت كه همه خونه ها گرم باشه و گرم بمونه الهى.....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی