شاينا شاينا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

ستاره هاى آسمون دل من

من و من

1394/3/30 20:47
نویسنده : مامان سمانه
744 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره دو قلبه شدم،حالا ديگه دوتا شدم،يه مادر با دوقلب يكى براى شاينا يكى براى شادن...دو تا دختر ناز و يه مادر،من با دوتا فرشته...دوباره تكرار شد قصه عشق...از اول...كه سرآغازش از بيخوابيها و خستگيام شروع ميشه و تهش ميشه عشق....خيلى خوشحالم از وجودتون دختراى گلم،فرشته هاى من...منه پر از بيوقتى بالاخره بعد از تقريبا يك ماه زايمان تونستم بنويسم از اتفاق قشنگ زندگيمون كه البته يكم چاشنى تند حسادت همراهشه...حسادت دخترك سه سال و ده ماهه من كه أوائل شوكه بود و الان شكر خدا بهتر شده مثل اونروزكه ميخواستيم خواهرشو ببريم براى غرباگرى و يهو تو ماشين زِد زير گريه كه از لباس تنم بدم مياد برين برام لباسا ديگه بخرين ما هم رفتيم تو مغازه و شروع كرديم لباساتو عوض كردن و تو هم فقط ميگفتى نه خوشم نمياديهو با گريه داد زدى كه من فقط مامانمو ميخوام،يهو به خودم اومدم و ديدم شادن بغلمه،بميرم برا دل كوچولوت مادر،سريع شادن رو دادم بغل بابا و بغلت كردم زار ميزدى تو بغلم عزيز دلم دختر نازم،  ...بهتر كه....بالاخره فرشته قشنگم تمام مادرش نيمه شده با اينكه دوست دارم مثل قبل تمام باشم براش ولى وجود دخترك ضعيف و نوزادم هم به منه مادر محتاجتر شده....شاينا ى عزيزم با كوچكترين اتفاقى ميزنه زير گريه و مامانشو ميخواد بيشتر از هميشه هر وقت مشغول شيردادن به خواهر كوچولوش ميشم منو ميخواد...اون موقعست كه گشنش ميشه،تشنش ميشه.حوصلش سر ميره،دسشويى داره،خوابش مياد،اون موقعست كه مامانش بايد دو تا دست قرض كنه و در خدمتش باشه،اونوقته كه دهان و پاهامم به كارم ميان و دست ميشن برام...از همينه كه با وجود كمكاى زياد مامانمو همسرى مثل ديروز يهو سرم گيج ميره و پخش زمين ميشه....يهو جسمم كم مياره و ولو ميشه....البته زودى خودمو جمع ميكنم و مشغول بچه دارى ميشم و تو دلم ارزو ميكنم كه چى ميشه دوتاييشون دو ساعت باهم بخوابن؟....اونوقته كه مشغول خيالبافى ميشم....كه وقت كنم و برم باشگاه...يا كى برم آرايشگاهو يه تغييرى تو رنگ موهام بدم؟دو ساعت مال خودم باشم...تا ميرم تو خيال صداى گريه فرشته كوچولو بلند ميشه و من دوباره مادر ميشم و دور ميشم از من بودن...شيرينكاى من،عسلكاى من،نوش جونم خندهاتون،نوش جونم وجودتون ....تمام زيباييتون...از همه بهتر دختر بودنتون،از جنس من بودنتون.شايناى مهربونم وقتى لجبازى رو ميذاره كنار خيلى بدادم ميرسه،از عوض كردن لباساى نينى گرفته تا حتا شستن بعضى از ظرفا،قربون ظرافتش بشم ....شادن عزيزم پيشاپيش يك ماگيت مبارك،يك ماه زمينى شدنت مبارك،شايناى نازنينمون خواهر شدن توهم مبارك

پسندها (2)

نظرات (2)

مامان نازنين زهرا
28 تیر 94 15:06
عزيزززززززم.... مبارك باشه قدم نو رسيده تون . ان شاءالله زير سايه پدر و مادر بزرگ شه. واااااي كه چقدر من حسوديم شد به دنياي دخترونه توي خونه تون ... سما جون نوش جونت پا روي پا انداختن چند سال ديگه ت و رونق آشپزخونه ت با وجود دو تا گل دختر ...ممنون عزيزم
مامان نازنين زهرا
28 تیر 94 15:07
راستي عكس فرشته هاتو وقت كردي بذار