شدم مادر واقعى عروسك چشم سياه بچگى
دوستت دارم نه فكر كنى به خاطر اينكه دوستم داشته باشيا،نه.
دوستت دارم نه فكر كنى به خاطر اينكه بعدا حرف گوش كنم بشى،نه جونم....
دوستت دارم چون شبيه عشقى؟نه تو خود عشقى،تو لحظه لحظه عشقى،مثل امروز خونه باباحسين كه اومدم عوضت كنم يهوووووو خيلى يهوووووووووووو ديدم خوابيدى شدى عشق خوابالوى مامان!!!!!
واى مثل امشب كه داشتم بأهزار بازيو شكلك بهت غذا ميدادم تا قاشق ششمو خوردى همشو برگردوندى و منو هزار بار با هر سرفه كردنت كوشتيو زنده كردى و مادر كرديوبعدشم تو بغل مامان شدى دوباره عشق خوابالوى مامان.....
مثل دو روز پيش كه هر چى پول تو كيفم بودو برات لباساى تابستونى خريدمو تند تند تنت كردمو شدى عروسك چشم سياه بچگيهامو منو بردى تو روياى كودكيو يهووووو خيلى يهوووووو به خودم اومدمو ديدم شدم مادر واقعى عروسك چشم سياه بچگى....
مثل اين چند روزه كه از بغلم بغل هيچكس نميريو از بغل همه ميپرى بغلمو ميشم شيداى شاينا.
شيرينم ،قندم،عسلم ميگى ددددددددددد(بافتحه) نميگى مامان؟؟تشنه ى شنيدن مامان گفتنتم و هلاك حرفاى شيرينتم
مثل لحظه هايى كه ميشى عروسك كوكى بچگيهامو ناناى ميكنى و بعدش با چشمات بهم زل ميزنيو دوباره ميشى عروسك چشم سياه بچگيم.
اره عروسكم دوستت دارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی