شاينا شاينا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

ستاره هاى آسمون دل من

عيد اومدو تو گفتى بابا شيطون بلاااااااا؟؟؟؟؟؟؟

1391/1/15 10:23
نویسنده : مامان سمانه
465 بازدید
اشتراک گذاری
دختر گلم موقع سال تحويل خواب بودى روز اول رفتيم خونه بابا حسين،فرداشم رفتيم خونه حسن آقا و عزيز خدا بيامرز،تو هم كه غذا نميخوردي كلا منم زياد بهت اصرار نميكردمو تو هم كلى حال ميكردى هههههه، روز سوم مونديم خونه و اثاثا رو با مامان وجى بستيم،روزاى ديكه رفتيم خونه دختر عمو مريمم و شما سوپتو خورديو همشو بالا آوردى خيييييلى غصه خوردم مامان..... خونه حسينو هما جون هم رفتيمو طبق معمول غذاهاى خوشمزه خورديم روز ششم فروردين ساعت دوازده ظهر گفتى بابا !!!!!خدايا ممنونم نميدونى چه حسى بود موندن بين گريه و خنده تند تند ميگفتى بابا،خوشمزه ى من اشكمو در آوردى،شب وقتى بابايى شنيد كلى ذوق كرد، هر روز مشغول بستن اثاثا بوديم،يه روزم مهسا و همسرش و يه روزم مامان آذر اينا اومدن خونمون. خونه عمو مهدى هم رفتيم و خونه خاله افسانه . كلى عيدى جمع كردى مادرررررر،خوش به حالت ههههههههه. روز يازدهم ساعت شش بعد از ظهر گفتى آب آب آب و منو از خوشحالى تا اوج آسمونا بردى نفسم. سيزده بدر رفتيم پارك خونه باباحسين و تو هم كلى حال كرديو هندونه خوردى!!!!!!!!!!!!وبستنى!!!!!!!!!!!!!!!!كليم زير آفتاب خوابيدى!!!!!!!كلا مامانو شبيه علامت تعجب كردى!!!!! خيييييلى دوستت دارم ماااااادرررررر
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)