من كوچولو يه دفعه چقدر بزرگ شدم....

يادش به خير انگار همين ديروز بود تولد پدرم.... :واى ايمان كاشكى ساعت ميگرفتى،پيرن خيلى داره..... بابا جون امروز تولدته،تولدت مبارك،نميشه از زير اون همه خاك بياى بيرونو بغلم كنى و جوابمو با لبخندت بدى؟بابا خسته نشدى زير اون همه خاك؟حالا خسته نه،تو عادت دارى به خستگى،دلت برامون تنگ نشده؟؟؟درسته تو رفتيو شاينا اومد،درسته حرف همه كه ميگن يكى ميادو يكى ميره،ولى چه ميفهمن همه؟؟؟؟؟ خدايا سخته امتحانت به كرمت سخته،خونه دلم به عظمتت خونه،يه دل كوچولو تو سينم آفريديو اين همه غم بهم دادى؟آخه چطور جاش بدم قربونت برم؟ شاينا جونم منم مثل تو بابا داشتم،پشتو پناه داشتم...... شش ساله بودم ميترسيدم از خيابون تنها رد شم حتما بايد دستمو بابام ميگرفت،يروز بهم گفت برو بقالى شير بخر ،همين جورا موندم،آخه بقاليمون اون ور خيابون بود،اون موقع بندرعباس زندگى ميكرديم،منم برا اينكه كم نيارم رفتم و با ترس از خيابون رد شدمو،موقع برگشت صداى قدماشو پشت سرم شنيدمو دلم قرص شد به پشتمو به رو خودم نياوردم.... يادش به خير رو يه دستش شبا من سرمو ميذاشتمو رو يه دستشم حسينو چقدر از نخودى برامون قصه ميگفت. وقتى اومديم اميرآباد برامون دوچرخه دنده اى خريدو منو دختر همسايه سوار دوچرخه هامون ميشديمو زنگ مردمو ميزديمو دررررر ميرفتيمو......اى روزگار من كوچولو دم خونه عزيز چقدر فوتبال بازى ميكردم،چقدر بچگى كردمو كوچولو بودمو هنامس بودمو دخى نازه بودمو جيگر بابا بودموووووووو،يهو من شدمو تنها شدمو ..... بزرگ شدمو،زن شدمو مادر شدمو غم خوار همسرو بچه و مادر شدموووووووو خيلى بزرگ شدم من كوچولو يه دفه خيلى بزرگ شدم ،،،،،خداياااااااااا مواظب تكيه گاه بچگيهام باش ....... پدرم تولدت مبارك