منو چه به اين دو تا يك لاغر!!!!!
چجورى دل بكنم از تماشا كردنتو برم به كارام برسم،كوچولوى يازده ماهه من؟دوتا يك لأغر اومدن بغل همديگه نشستنو به من ميگن ما اومديم تو چشمام پروپرو زل زدنو ميگن ما قلدريم!!!!واى اين دو تا يك چه كارا كه نميكنن...دخملى من به پشتوانه ى همين دو تا همش ديوارو مبلا رو ميگيره و وايميسته و بعدشم شوت ميشه رو زمين ...تند تند چهار دستو پا ميدوه از ته اتاق تو اشپزخونه اين وسط يه مامان كوچولو مونده با اين دو تا يكه ناقلاااا....تازه دمبلاى مامانشم ميخواد بلند كنه!!!موقع شيرخوردن يهو ميخنده و ميگه ددددد بعضى وقتام به لوستر اشاره ميكنه و ميگه اى ژيه؟؟؟!!!از خواب بيدار ميشه و ميگه اى ژيه!!!كوچولوى بلاى نازنازى من يازده ماهه شدى؟خيلى بلا شدى،ناقلا شدى.ديگه تو بغلم بند نميشى و همش ميخواى بذارمت زمين تا چهاردستو پا شى و بعدشم بلند شى وايسى و ....حالا چرا گير ميدى به دستشويى؟!!! يا حموم!!!؟همچنان عاشق مويى!لااقل رحم كن به موهاى عروسكات!
واى خداى من يازده ماه گذشت؟چقدر زود ميگذره ....نقل من داره بزرگ ميشه؟آهاى لحظه ها يواشتر يواشتر،چه خبرتونه ؟چرا انقدر عجله ؟اين همه دويدين چى عايدتون شد؟قدم بزنينم ميرسين به مقصدااااا،ببينين دخترك شيرينمو،يه لحظه توقف!من هر چى ميگردم نميبينم تابلوى توقف ممنوعى باشه دور و ورم...بذارين بمونم با اين دخترك ،من ميخوام تموم اين صبحايى كه با اشكو حرصم تموم ميشه...تموم همين حرصاى غذا نخوردنشو...آره ميخوام....به شما ربطى نداره...گوش كنين...اى ژيه؟ببينين داره گولم ميزنه بذارم سيم تلفنو بكشه برام ناناى ميكنه يا بوس ميفرسته...نكنه كور يا كرين؟به من چه من ميخوام بمونم با اين همه شيرين زبونى...با اين همه شاديه بچگى...با همه دلواپسى مادرى...تورو خدا يواشتر،يكم آهسته تر...دلم خوشه به اين لحظه هاى زودگذر...آهاى با شمام دوتا يك لاغر....اين چند روز زود گذرو بمونين با اين يه دخترررر....البته يدونتون قراره سى روز ناقابل پر قابل واسه منو بذاره بره و جاشو بده به يدونه يك قلدرتر!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی