دخترك پونزده ماهه ى من
آسمون دلم آبيه آبيه،درياى زندگيم آرومه البته با يه كوچولو موجايى كه ميانو خيلى زودم ميرن،يه ستاره ته دريا خيلى خوشگلو نازو بازيگوش خيلى راحت با اولين نگاه شده صاحب كل اسمونم،بدجورى دوست دارم باهاش بمونم،اين ستاره كوچولو ناقلا شده،خيلى بلا شده،تا حوصلش سر ميره وايميسه جلو در و نق نق كه ميخوام برم ددر!!تو بيبى انيشتينش ديده به بابا ميگن ددى،طفلى تا باباش مياد ميگه بابايى ددى(ددر)!!!ديگه راه نميره فقط ميدوه،مامانشم كه بدجورى چشمش ترسيده همش پشت سرش رژه ميره،دو تا كفترى كه بابايش براش گرفته،واى خدا نكنه ببينتشون بلند بلند ميگه جيك جيك،ميدوه و ميپره و جيك جيك،طفلى دراى كمدا و كابينتا كه به قيژ قيژ افتادن از بس تو هر دقيقه صدو بيست بار بازو بسته شدن!!!روز اول محرم يه موج بزرگ آرامش زندگيمونو بهم زد كه خداروشكر فقط يكم جاش رو ساحل مونده و خودش نابود شده،دكتر گفت فعلا دماغ كوچولوى دخترم نيازى به عمل نداره ،چه نذراى كردمو كرد بابات تا اين جمله رو از دكترت بشنويم،شبا هم كه خونه مامان مليح همش ميدوه دنبال زهرا ،منم كه از ترسم همش دستشو ميگيرمو دنبالش ميدوم،نوش جوونم صداى خنده و قهقه هات،زهرا كو شاينا؟(ايناااااا)،طاها كو شاينا؟(ايناااااا)،شيره چى ميگه؟(خخخخخخخ)،خره چى ميگه؟(ععععععل)!!!!
....اين ستاره دريايى شيرين و رويايى حالا ديگه پونزده ماهه شده،حالا ديگه يكه قلدر نشسته بغل يه پنجو،روز به روز قلدرتر ميشه به هواى اينكه داره بيشترو بيشتر ميشه،دختر منم به پشتوانه همينه كه بلا شده،ميزنه رو دست منو قاشقو پرت ميكنه،دوست داره خودش غذاشو بخوره،بريزه و كثيف كارى كنه و يكم بخوره،كوچولوى قلدر من موبايلمو ميگيره دستشو صداشو بم ميكنه و راه ميره و جدى صحبت ميكنه و ميخنده و مامانشو ديوونه ميكنه،وقتى چيزى ازم ميخواد ميدوه تو بغلمو بوس ميكنه،خودشو لوس ميكنه،لوس لوسكم،ملوسكم پونزده ماهه شدنت مباركت باشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی