زمينى شدى،مثل من
زيباروى من چه زود زمينى شدى،به پاس مادر شدنم خداى مهربونم يه چشمه از بهشتشو بهم داده بود و فرشته ى كوچولوم عاشق چشمه ى بهشتيش بودو عطر نفسش به من زمينى هزار هزار بار جون تازه ميداد حالا كه ديگه چشمه مثل يه درخت از ريشه خشكيده شده،بوى عطر نفس دخترمم رفته و كاملا زمينى شده،دختركم چه زود زمينى شده،حالا كه يه پيوند محكم بينمون رفته و جاش يه غم عميق با حس بد گم كردن يه چيز دوست داشتنى تو قلبم گذاشته با حسرت در آغوش كشيدنت به شرطى كه دقيقه ها نگاهمون به هم گره بخوره بخنديو بخندم با خنديدنت اصلا يكى شيمو تو ابرا قدم بزنيمو هر از گاهى ببوسم محكم دستتو و تو هم بگيرى شصت پاتو بخنديو قلقلك بدم زير گردنتو و قهقهه بزنى تو بغلمو واى واى واى حسابى تار شده...
نویسنده :
مامان سمانه
13:45